من مرد هستم هر صبح بیدار می شوم، پنجره را باز می کنم و از قاب پنجره ی
خانه ام زندگی را با همه ی زیبایی هایش مردانه می نگرم. اما با همه ی زمختی
ام در نهفت من احساس هم موج می زند، تا بدان اندازه که قول می دهم هرگاه
تعداد خوانندگان این دفتر از مرز یک میلیون نفر گذشت، تما حواسم را جمع
کنم و تمام احساسم را به میدان آورم و دفتری باز کنم زنانه. دوست دارم چنان
بیندیشم و چنان به فراز و نشیب زندگی مشترک نگاه کنم که زن می نگرد. این
کار را خواهم کرد...